ظهر زنگ تفریح خوابیدم و وقتی بیدار شدم اینقدر حالم بد بود و سرم گیج میرفت و هیچ کاری نمیتونستم بکنم که فقط زنگ زدم بیان دنبالم و بعد همینجور اشکام اومدن :/ لعنتی ذره‌ای در برابر درد جسمی قوی نیستم. بعد از یک ساعت و نیم بابام اومد و اومدم خونه. و خوابیدم تا الان. در نتیجه همه‌ی کارام موندن و عذاب وجدانی دارم نگو و نپرس :( واقعا راست میگفت یکی از دبیرها که امسال درس نخوندن سخت‌تره :/ 

آخه چرا تعطیل کردید؟ -_- من نمیخوام جمعه برم مدرسه -_-

نه دیروز، نه امروز، هیچ روزی درس نخوندم =|

درس ,زنگ ,خوابیدم ,موندن ,عذاب ,نگو ,موندن و ,کارام موندن ,همه‌ی کارام ,نتیجه همه‌ی ,و عذاب

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خلاصه داستان سریال ها و فیلم ها دبیرستان البرز آموزش و سیگنال خرید وفروش در بورس بلاگی برای فایل ها kehkadoon فروشگاه خرید دانلود فایل atamaleklib اسم فارسی farsiname خبرهای برتر ورزشی پرتره ای از طبیعت